هوای رستن

نمی‌دانم آتشِ کدام گلوله

زخمِ کدام خنجر و شلاق

تُرا بیدار خواهد کرد

از خواب سنگین؟

تفنگ‌های تجاوز تیرباران می‌کنند،

دستانِ مردانِ خنجردرآستین خونین اند،

آنک زنی را در ازدحامِ اعتراض تازیانه می‌زنند!

معذورند

آنانی که سرخم از کوچه‌های شکستۀ کابل می‌گذرند

و به اَذانِ قاتلان سجده می‌کنند،

چه کوچک است خدای مرده‌گانِ نزیسته از هراس!

در نمایشِ نیایشِ مجازیِ رهبرانِ خسته از ایستادن*

فرزندانِ سرکش اندراب می‌خندند

و کودکانِ پنجشیر

دور از مکتب‌های سوخته

قصۀ «قیام» را در کتابِ «سریچه» می‌خوانند.*

آه!

باران می‌بارد،

باران سرخ

در فصلِ شگفتن‌.

درخت‌ها ایستاده‌اند

هندوکش

هوای رَستن دارد،

هوای رُستن.

عزیزالله ایما

_________________________________________________________

*اشاره به نمایش نماز در بسترِ یکی از رهبران فراری.

*عظیم قیام – چریک دلیری که در یک نبردِ نابرابر ارتش سرخ را از تپۀ سریچه راند. ازین نمونه‌ها در جنگ‌های چریکی جهان اندک داریم.

ارسال شده در شعر

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s