من آوارۀ تاریکترین مرزم
ای واپسین امید،
آفتابِ در تبعید!
■
عزیزالله ایما
ماه: مِی 2022
ماندن و مردن
مرزهایی برای ماندن،
مرزهایی برای مردن.
در حاشیههای زندهگی جانگدازی که فرمانروایانِ پیشین
نان را از دهانِ گرسنهگان دزدیدند
و تیر را از تفنگِ سربازان،
کودکانِ گرسنۀ مرسمر* گلوله میخورند.
آنسوی «آبشار» سرخ
«حوضِ نالان»
لالاییِ خوابهای خونینی را میخواند
در قیامتِ قیامِ درهیی،
قامتِ بلندِ قاسان
قصۀ کوتاهِ ایستادهگیِ اندراب میشود،
سوارانِ ورسج
قلعههای وحشتِ شب را درمینوردند،
مرزهایی برای ماندن،
مرزهایی برای مردن.
فریادهای «مرگ مرگِ» دخترانِ خیابانهای کابل
رؤیاهای رمههای مؤمنِ چراگاهِ ارگ را
چون طلسمِ «هیبتِ» امیرالمؤمنین میشکنند.
متأسفیم
پیش از دریغِ «دبیرِ کُل»*
سخت متأسفیم
برای بازیهای بیسرانجامِ جهان،
برای روزنههای بسته،
برای روایتهای همیشهمقدس،
برای تقویمهای معکوس،
برای آبهایی که گِلآلود شدند،
برای رودخانههای خالی،
برای مرگِ ماهیانِ آزاد
در میهنی که راهی به دریاها ندارد،
متأسفیم!
■
عزیزالله ایما
ــــــــــــــــــــــــــــــ
*مرسمر نام یکی از بلندیهای پنجشیر است که شماری از کودکان در دامنههای آن به دست طالبان تیرباران شدند و شمارِ دیگری با خانوادهها از وحشتِ طالبان در بلندیها پناه بردند و از گرسنهگی جان سپردند.
*اشاره به تازهترین تأسف دبیرِ کلِ سازمان ملل برای دخترانی که در افغانستان اجازۀ آموزش ندارند.