من به اعجازِ پیامبرانِ مرده میاندیشم
و به هنوزی که خط و خطههای خون
رنگِ آیاتِ آیینی دارند.
ناقوسهای ناتمام،
تکبیرهای صبح و شام،
مزامیرِ زمینی و آسمانی نیایشگاهها،
انگار طبلِ نبردِ دیگری مینوازند،
آنسوی سمفونیِ تلخ و خاموشِ آواهای خفه و خفته در خوابهای ابدی.
من به اعجازِ پیامبرانِ مرده میاندیشم
و به نمادهای بالندهٔ گورستانهای گنهکارانِ بزرگ،
در آرامشِ پس از توفانها.
■
عزیزالله ایما