هنوز

نفس‌های ترسِ آن‌سوی دارهای سکوتِ هزارساله

پیوسته سازِ شکستهٔ «منصور» می‌دمند‌

و در خاموشی شبِ رودخانه‌های خشکِ این جهنم بی‌جواب

  هنوز خونِ واپسین پرسنده‌ جاری‌ست.

عزیزالله ایما


ارسال شده در شعر

بیان دیدگاه