چه جای شگفتی؟

دهانِ‌مان را می‌بستند

وقتی از آزادی سخن می‌گفتیم:

در سنگرگاه‌های جنگ سرد،

در پشتِ دروازه‌های شکستۀ ارگ،

هنگامی‌که کابلیان جنازۀ «تبسم» را بر دوش می‌کشیدند

و با خون

 روی فرش خیابانِ دهمزنگ

 آزادی می‌نوشتند،

و آن‌گاه ‌که

 با جادویِ گلوله‌های مجانی مغرب

«زنبق» زردِ آزادی

روی سینۀ سالم ایزدیار

گلِ سرخی می‌شد.

چه جای شگفتی که کابل

کنون پایتختِ تروریستانِ جهان است

و نمادِ دستِ بلندِ تندیسِ تاریکِ آیینیِ آزادی

فقط  شمشیرِ بُران است؟

عزیزالله ایما

بیان دیدگاه