شما می‌مانید!

به مقاومتگرانِ قله‌های آزادی

شما می‌مانید!

آن‌جا

در آن بلندی‌ها،

مثلِ آفتابِ سپیده‌دمانِ مُهنجَهور.

آن‌گونه که در ترانه‌های تلخِ شبانه می‌خواندیم:

«شب می‌گذرد

ببین عجب می‌گذرد!»

شب می‌گذرد

شبِ شقاوتِ بیگانه‌گان

شبِ کوچ.

شما می‌مانید!

آن‌جا

در آن بلندی‌ها،

تا آن‌گاه که تیغ‌ها بر ستیغ‌ها می‌درخشند

و موج‌ها بر اوج‌های آزادی می‌جهند.

شما می‌مانید!

آن‌جا،

در آن بلندی‌ها،

تا آن‌گاه که ماهِ سریچه می‌تابد

و ستاره‌ها بر آسمان مِرسِمر چشمک می‌زنند.

شما می‌مانید!

شکنجه‌گرانِ روسیاه

– پیش‌ازآن‌که کودکانِ تبعیدی

شک کنند به آیه آیۀ ایمان شان –

از سنگرِ اسارت می‌گریزند.

شما می‌مانید!

و پیرِ تاریخ

بر پیشانیِ شکیبایی و شرافت تان

بوسه خواهد زد.

شما می‌مانید!

عزیزالله ایما

ارسال شده در شعر

بیان دیدگاه