سیاه، سرخ و سبز

و باغبان

‌ به جای هر درختِ سوخته

دو-سه نهال می‌نشاند،

درخت‌ها دوباره سبز می‌شدند و باز

شلیکِ توپ‌ها و تیرها

چرا؟

درخت‌ها قیام کرده‌اند!

و باغبان

 به ‌جای هر درختِ سوخته

دو-سه نهال می‌نشاند.

تاریخ خطِ زخم‌های توست

و ایستادن متنِ داغ‌های تن‌ها و تنم، وطنم!

 هنوز مرزها حیاطِ حاکمان اند

و درفش‌ها نقشِ شمشیرِ ستمگران.

من مرزها را عبور کرده‌ام،

باور دارم که بمب‌های بزرگِ اجنبی

 کشوری را از پای درنمی‌آورد،

آن‌سان که شلیکِ مسلسلِ خدعۀ خودکامه‌گانِ خودی!

کشتگاهِ ما کنارِ آب، خشک

ناله از بیگانه‌گان سرداده‌ایم!

 ◊

عزیزالله ایما

ارسال شده در شعر

بیان دیدگاه