آن‌سوی کاخ‌های افیونی

به یاد آن‌هایی که بر بسترِ آشغال‌های پلِ‌سوخته به خواب ابدی رفتند.

آدم‌ها معتادند،

مثلِ معتادانِ زیرِ معبرِ پل‌ِسوخته

مثلِ معتادانِ زیرِ منبر پلِ‌خشتی

مثلِ معتادانِ …

معتادان افتاده و بشکسته،

معتادانِ ایستاده و صف‌بسته،

معتادانِ تلۀ تقدیر،

معتادانِ جلوۀ تزویر،

معتادانِ مجبور،

معتادان مغرور،

معتادانی که کشته می‌شوند،

معتادانی که می‌کشند،

معتادانِ محکوم،

معتادانِ حاکم.

اشک‌هایی را که بر گورهای مجللِ جلادان

هرگز نریخته ام،

می‌ریزم

در خوابگاهِ ابدی شما

روی رودخانۀ بی‌آب!

عزیزالله ایما

_________________________________________________________________________________________________

*هفتۀ پیش جسدهای پنجاه تن از معتادانِ مواد مخدر را از زیرِ آشغال‌های پلِ‌سوخته کشیدند. معتادانی که بیشترشان کارگرانِ برگشته از ایران بودند و زیر فشارِ کارفرمایانِ دستگاهِ ستم آخندی به اعتیاد روی آورده بودند و سپس ردِ مرز شده بودند.

ارسال شده در شعر

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s