بر درگاهِ سپیده‌دمی دیگر

به تمنا زریاب پریانی و دخترانِ ایستاده در نبردِ سیاهی و بیداد.

قله‌ها خاموشند،

صداهای دورِ تیرها

روایت زخم‌های کهنه‌یی دارند،

انگار عصرِ مردانِ مؤمن به پایان رسیده‌است

در جنگِ میانِ خدایانِ خونریز.

جهان چشم بسته است

بر کوره‌های آدمسوزیِ کابل،

شاعرانِ رَسته از آشویتس

دریغا،

در آن‌سوی آب‌ها

دلتنگیِ دیار را

عاشقانه‌های شرقی می‌سرایند!

هنگامی‌که فرشته‌ها

گهوارۀ آزادی را می‌جنبانند،

تمناها

تمام‌قد ایستاده‌اند

با بانگِ بلندِ بطلانِ فتواهای دیوانه‌گانِ دیکتاتور

بر درگاهِ سپیده‌دمی دیگر.


عزیزالله ایما

ارسال شده در شعر

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s