به مقاومتگرانِ قلههای آزادی
شما میمانید!
آنجا
در آن بلندیها،
مثلِ آفتابِ سپیدهدمانِ مُهنجَهور.
آنگونه که در ترانههای تلخِ شبانه میخواندیم:
«شب میگذرد
ببین عجب میگذرد!»
شب میگذرد
شبِ شقاوتِ بیگانهگان
شبِ کوچ.
شما میمانید!
آنجا
در آن بلندیها،
تا آنگاه که تیغها بر ستیغها میدرخشند
و موجها بر اوجهای آزادی میجهند.
شما میمانید!
آنجا،
در آن بلندیها،
تا آنگاه که ماهِ سریچه میتابد
و ستارهها بر آسمان مِرسِمر چشمک میزنند.
شما میمانید!
شکنجهگرانِ روسیاه
– پیشازآنکه کودکانِ تبعیدی
شک کنند به آیه آیۀ ایمان شان –
از سنگرِ اسارت میگریزند.
شما میمانید!
و پیرِ تاریخ
بر پیشانیِ شکیبایی و شرافت تان
بوسه خواهد زد.
شما میمانید!
■