ای جنگلِ خاموش و پریشان!
پس از توفانها
پس از انجماد و یخبندانها
شاخههایت دوباره سبز خواهند شد.
زیبایی چه گلهایی را که علفهای هرزه پوشاندهاند
هوسا، آلتنا، فاطمه!*
وقتی بادها سرودِ آزادی سرمیدهند
وقتی یادها میبارند
وقتی ابرها میغرند
علفهای هرزی که ریشه در برکههای زهری باور دارند
پیوسته میلرزند.
در آن دامنۀ دور داریست
دوتا مردِ معمومِ وحشیِ شمشیربهدست
کسی را زیر درختی آویختهاند.
در ازدحام تماشاگرانی که دعا میکنند،
تا آسمان
راز ریسمان را
در کتابِ بستۀ تقدیر بگشاید،
کودکی میخندد.
ای جنگلِ خاموش و پریشان!
پس از توفانها
پس از انجماد و یخبندانها
شاخههایت دوباره سبز خواهند شد؟
■
عزیزالله ایما
*نامهای دختران نوجوان و جوانی که به دستان خونریزِ طالبان کشته شدهاند.