آنهایی که روشنایی را ربودهاند
پیوسته از چراغ سخن میگویند
چه افتضاحیست اینجا!
دزدانِ نان
هنگامِ پسدادنِ لقمهیی
شناسنامۀ گرسنهترینان را میپرسند.
از گلههای همگون سخن میگویند
زبانهای زهریِ میراثخوارانِ تبعیض.
آنها،
من،
تو،
ضمیرهای متفاوتی اند.
«من» و «تو» نزدِ «آنها» زندانیِ تاریخِ نزیسته ایم
«من» و «تو»
محکومِ هماغوشیِ مردهگانِ خاکشده.
ببین چهگونه گورها را میکاوند،
تا نشانی از تخمههای کوچکِ افتخارهای بزرگی بیابند،
برای جنگی دیگر!
تمامی ترورها
طلسمِ کلماتِ کهنۀ کتابهای کرمخوردهیی اند،
آنسان که نخستین گلولهها
– پس از کشف کتیبههای مقدم و مقدس –
چون واژهگانِ آتشینِ غروری
از رسالههای رسولانِ رسوای رهایی
شلیک میشدند.
هنوز تعبیری از سایههای خوابِ انسان سایبورگ ندارم،
اما میدانم
بیداریِ روشنفکرانِ کاذبی که از اتومهای اسطوره
بمبهای بهروزی میسازند،
تفسیرهای بسیار ترسناکی دارد!
■
عزیزالله ایما