دریغا!

تلاوتگر تاریک آیات قتل
با دستار سیاه
کمر شکستۀ دموکراسی کالایی را می‌بندد،
مأموران
نقشۀ سرخ رجعت می‌کشند
بر جغرافیای دیرینۀ خواب.

کابل
به تماشای مرگ عادت کرده‌است
پنجهیر از روشنایی می‌ترسد
بگذار برق از بامیان بگذرد*
تا کتابخانه‌های سیار
راهِ کوچه‌های شب را دریابند!

یک آتشکده بلخ
صد نوحه مناجات هرات
هزاران شام غصۀ غربت یمگان
در گورهای گمنام سربازان
زبانه می‌کشند.

دریغا،
گوسپندان قربانی علفچرهای آرامش
چشم‌به‌راهِ عید دیگران اند!


عزیزالله ایما


*اشاره به دادخواهی مردم محروم از روشنی برق در بامیان که خواهان عبور لاین برق از بامیان بودند، اما دولت به دادخواست آن‌ها که از سوی جنبشی به نام روشنایی در کابل ادامه یافت، پاسخ مثبت نداد. جنبش روشنایی از سوی دست‌هایی به همدستیِ طالبان سرکوب خونینی شد که چهارراه و خیابان دهمزنگ پر از پاره‌های تن چهارصد قربانی بی‌گناهی شد. سرکوب جنبش روشنایی خونین‌ترین سرکوب یک اعتراض مدنی در آغاز سدۀ بیست‌ویک بود که با سکوت شرمناکِ دنیای متمدن و نهادهای حقوق بشری روبه‌رو شد.

ارسال شده در شعر

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s