متن در پی تشبیب و تغزل نیست، تا نتیجه را فقط در پایانی بیاورد. در چیدمان سخن،
عروض را کنار بیعروضی و قیافه را کنارِ بیقیافهگی میگذارد و مرزِ قصه، روایت و شعر را درمینوردد. واژه، حسِ صدا (در نشر انترنتی)، تصویر، رنگ و نقش به بینههای متن مبدل میگردند.
معناهای متکثر و پراکندۀ متن – همانگونه که بیمعناییها نیز – دستگیرِ اندیشههاییست و درگیرِ بازیِ دایرهیی که مرکزِ آن در دگرگونی دایم است.
متنی که با برهمزدنِ قاعدههای رسمیِ زبانی، از تفاوتهای میانِ زبانِ مردمِ کوچه و بازار و بیانِ سرکاری و درباری میگذرد، همیشه در پیِ پهلوبهپهلو آمدنِ ترادف و در برابرِهم آمدنِ تقابل و تضاد نیست. ترادف، تقابل، تضاد و توصیف چهبسا از جاهای ویژۀ خود بیجا میشوند، با استعاره، مجاز، تشبیه و طنز درهم میآمیزند و میتوانند جاهایی بنابر خواهش و خوانشِ خواننده دریابند.